interspace
/ɪnˈtɜːspeɪs/

معنی

فاصله، فرجه، مدت، فاصله بین دو چیز، فاصله دار کردن
سایر معانی: فاصله ی میان دو چیز را پر کردن، (فاصله یا فضای میان دو چیز) میانجای، دورجای، (نگارش و چاپ و غیره) فاصله گذاشتن
[ریاضیات] جداساختن، فاصله، حائل

دیکشنری

فضای بین
اسم
distance, interval, spacing, space, timeout, interspaceفاصله
respite, break, interval, period, hole, interspaceفرجه
term, time, period, duration, length, interspaceمدت
interspaceفاصله بین دو چیز
فعل
interspaceفاصله دار کردن

ترجمه آنلاین

بین فضا

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.