intelligible
/ˌɪnˈtelədʒəbl̩/

معنی

معلوم، روشن، قابل فهم، مفهوم، فهمیدنی
سایر معانی: فهم پذیر، قابل درک، واضح

دیکشنری

قابل فهم است
صفت
intelligible, apprehensibleقابل فهم
intelligible, obvious, evidentمفهوم
intelligibleفهمیدنی
bright, light, on, explicit, vivid, intelligibleروشن
clear, given, apparent, certain, active, intelligibleمعلوم

ترجمه آنلاین

قابل فهم

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.