intellectualize
معنی
عقلانی کردن، بصورت فکری در اوردن
سایر معانی: فکری کردن، تفکری کردن (و از احساسات عاری کردن)، استدلال کردن، خردورزی کردن، فرنود خواستن، اندیشیدن
سایر معانی: فکری کردن، تفکری کردن (و از احساسات عاری کردن)، استدلال کردن، خردورزی کردن، فرنود خواستن، اندیشیدن
دیکشنری
روشنفكری كردن
فعل
rationalize, intellectualizeعقلانی کردن
intellectualizeبصورت فکری در اوردن
ترجمه آنلاین
روشنفکر کردن