معنی

انتگرال، بی کسر، کامل، صحیح، درست، تمام
سایر معانی: جدایی ناپذیر، جدا نشدنی، لایتجزی، اساسی، بنیادی، سازنده، یکپارچه، تمام و کمال، تام، هماگن، (ریاضی) درست، (عدد) صحیح، بندک، تابع اولیه، بندکمند، جامع، بی خرده
[برق و الکترونیک] انتگرال
[مهندسی گاز] تابع اولیه، انتگرال
[ریاضیات] تغییر متغیر در انتگرال ریمان-استیلجس، صحیح، کامل، تام، تمام، انتگرال، تغییر متغیر در انتگرال لبگ، درست
[آمار] انتگرال, صحیح

دیکشنری

انتگرال
اسم
integralانتگرال
صفت
perfect, complete, full, full, thorough, integralکامل
correct, right, accurate, true, good, integralصحیح
integralبی کسر
all, entire, whole, full, complete, integralتمام
right, correct, true, just, accurate, integralدرست

ترجمه آنلاین

انتگرال

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.