integral
معنی
سایر معانی: جدایی ناپذیر، جدا نشدنی، لایتجزی، اساسی، بنیادی، سازنده، یکپارچه، تمام و کمال، تام، هماگن، (ریاضی) درست، (عدد) صحیح، بندک، تابع اولیه، بندکمند، جامع، بی خرده
[برق و الکترونیک] انتگرال
[مهندسی گاز] تابع اولیه، انتگرال
[ریاضیات] تغییر متغیر در انتگرال ریمان-استیلجس، صحیح، کامل، تام، تمام، انتگرال، تغییر متغیر در انتگرال لبگ، درست
[آمار] انتگرال, صحیح