insulating
/ɪnsjʊleɪtɪŋ/

معنی

[برق و الکترونیک] عایق کننده
[پلیمر] عایق سازی، عایق، عایق دار، عایق کاری شده

دیکشنری

عایق بندی
فعل
insulateعایق کردن
separate, unzip, disconnect, detach, intercept, sequesterجدا کردن
isolate, separate, disassemble, divide, insulate, knock downمجزا کردن
insulateروپوش دار کردن
insulateبا عایق مجزا کردن
enisle, insulateبصورت جزیره دراوردن

ترجمه آنلاین

عایق

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.