instantaneous
/ˌɪnstənˈtæniəs/

معنی

فوری، انی
سایر معانی: آنی، در دم، موجود یا زنده فقط برای یک لحظه
[عمران و معماری] لحظه ای - آنی
[برق و الکترونیک] لحظه ای
[ریاضیات] آنی، لحظه ای
[پلیمر] لحظه ای، فوری، آنی

دیکشنری

فوری
صفت
immediate, instant, urgent, prompt, quick, instantaneousفوری
immediate, instantaneous, momentary, posthaste, temporaryانی

ترجمه آنلاین

آنی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.