inspire
معنی
استنشاق کردن، القاء کردن، الهام بخشیدن، دمیدن در، در کشیدن نفس، نفس عمیق کشیدن، سر غیرت اوردن
سایر معانی: فرتابی کردن، به دل افکندن، درون انگیزی کردن، موجب شدن، ایجاد کردن، سبب شدن، شایع کردن، (در اصل) درون دمیدن، جان دمیدن (در)، رجوع شود به: inhale
[زمین شناسی] در کشیدن نفس، استنشاقکردن، الهامبخشیدن، دمیدندر، القاءکردن
سایر معانی: فرتابی کردن، به دل افکندن، درون انگیزی کردن، موجب شدن، ایجاد کردن، سبب شدن، شایع کردن، (در اصل) درون دمیدن، جان دمیدن (در)، رجوع شود به: inhale
[زمین شناسی] در کشیدن نفس، استنشاقکردن، الهامبخشیدن، دمیدندر، القاءکردن
دیکشنری
الهام بخشیدن
فعل
inspireالهام بخشیدن
inspireدمیدن در
inspireدر کشیدن نفس
breathe, aspire, inbreathe, inhale, inspireاستنشاق کردن
excite, implant, induct, infuse, inspireالقاء کردن
inspireنفس عمیق کشیدن
inspirit, inspireسر غیرت اوردن
ترجمه آنلاین
الهام بخش
مترادف
affect ، animate ، arouse ، be responsible for ، carry ، cause ، commove ، elate ، embolden ، endue ، enkindle ، enliven ، exalt ، excite ، exhilarate ، fire up ، galvanize ، get ، give impetus ، give one an idea ، give rise to ، hearten ، imbue ، impress ، infect ، inflame ، influence ، inform ، infuse ، inspirit ، instill ، invigorate ، motivate ، occasion ، produce ، provoke ، quicken ، reassure ، set up ، spark ، spur ، start off ، stir ، strike ، sway ، touch ، trigger ، urge ، work up