معنی

[سینما] صدای میانی / نوشته میانی

دیکشنری

درج
فعل
insert, catenate, append, concatenateالحاق کردن
incorporate, insert, ingratiate, insinuate, interpolate, intromitداخل کردن
enclose, insertدر میان گذاشتن
insertدر جوف چیزی گذاردن
accommodate, incorporate, house, embed, infix, insertجا دادن

ترجمه آنلاین

درج می کند

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.