initiator
/ɪnɪʃɪətər/

معنی

مبتکر
سایر معانی: پیشقدم، اغاز کننده، اشنا سازنده
[شیمی] آغازگر
[زمین شناسی] مواد منفجره اولیه [استخراج] موادی که درساختن چاشنی ها مصرف میشوندموادمنفجره اولیه نام دارند.قدرت خردکنندگی مواد منفجره اولیه کمترازموادمنفجره ثانویه است.
[بهداشت] آغازگر
[ریاضیات] بادی، آغاز کننده
[پلیمر] آغازگر

دیکشنری

آغازگر
اسم
innovator, initiator, originatorمبتکر

ترجمه آنلاین

آغازگر

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.