inhibited adj
معنی
inhibited, adj•
(روان شناسی - ناقادر به بیان احساسات خویش به طور طبیعی و آسوده از راه سخن یا عمل) خویش گیر، بازداری شده، کمرو
(روان شناسی - ناقادر به بیان احساسات خویش به طور طبیعی و آسوده از راه سخن یا عمل) خویش گیر، بازداری شده، کمرو
ترجمه آنلاین
مهار شده adj