ingratiate
/ɪŋˈɡreɪʃiˌet/

معنی

داخل کردن، ارضاء کردن، خود شیرینی کردن، مورد لطف و عنایت قرار گرفتن، طرف توجه کسی قرار گرفتن، مورد لطف و توجه قرار گرفتن
سایر معانی: (با self with - به کار می رود) خود را (نزد دیگری) عزیز کردن، جلب محبت کردن، مورد لطف و عنایت قرار دادن، طرف توجه قرار دادن

دیکشنری

غرق شدن
فعل
ingratiateارضاء کردن
ingratiateخود شیرینی کردن
incorporate, insert, ingratiate, insinuate, interpolate, intromitداخل کردن
ingratiateمورد لطف و عنایت قرار گرفتن
ingratiateطرف توجه کسی قرار گرفتن
ingratiateمورد لطف و توجه قرار گرفتن

ترجمه آنلاین

راضی کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.