معنی

ریزش، ورود، تاثیر، نفوذ، هجوم
سایر معانی: درون ریز، درون شاریدگی، درون روند، درون ریزی، درآیند، درون روانگی، جریان به داخل، (ورود دایمی مردم یا کالا) سیل، دهانه ی رودخانه، مصب، ریزشگاه، رخنه

دیکشنری

هجوم
اسم
influx, invasion, offense, infestation, onset, throngهجوم
entrance, entry, arrival, importation, influx, ingressورود
influence, penetration, infiltration, permeation, authority, influxنفوذ
abscission, pour, infusion, inset, downfall, influxریزش
influence, impression, efficacy, affection, action, influxتاثیر

ترجمه آنلاین

هجوم

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.