معنی

جا دادن، فرو کردن، نشاندن
سایر معانی: (در فکر یا مغز کسی) نقش بستن، تلقین کردن، نیوشاندن، (به ویژه با سوراخ کردن و بستن) محکم وصل کردن، (روی چیزی) سوار کردن، برنشاندن، درنشاندن، (زبان شناسی) میانوند، درون وند، فرو نشاندن
[ریاضیات] میانوند

ترجمه آنلاین

infix

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.