infinitesimal
معنی
بینهایت کوچک، بی اندازه خرد
سایر معانی: (کوچکتر از آنکه بتوان اندازه گرفت) بسیار کوچک، بسیار ریز، بسخرد، بسخرده، (ریاضی) وابسته به بسخرد، بسخردی، (ریاضی) عدد بسخرد
[عمران و معماری] بی نهایت کوچک - جزء بی اندازه خرد - بی اندازه کوچک
[ریاضیات] بی نهایت کوچک
سایر معانی: (کوچکتر از آنکه بتوان اندازه گرفت) بسیار کوچک، بسیار ریز، بسخرد، بسخرده، (ریاضی) وابسته به بسخرد، بسخردی، (ریاضی) عدد بسخرد
[عمران و معماری] بی نهایت کوچک - جزء بی اندازه خرد - بی اندازه کوچک
[ریاضیات] بی نهایت کوچک
دیکشنری
بی نهایت کم
صفت
infinitesimalبینهایت کوچک
infinitesimalبی اندازه خرد
ترجمه آنلاین
بی نهایت کوچک
مترادف
atomic ، imperceptible ، inappreciable ، inconsiderable ، insignificant ، little ، microscopic ، miniature ، minuscule ، minute ، negligible ، teeny ، tiny ، unnoticeable