infer
معنی
سایر معانی: نتیجه گیری کردن، برداشت کردن، پی بردن، نشان دادن، (به طور غیرمستقیم) فهماندن، اشاره کردن، (در اصل) موجب شدن، به وجود آوردن، ایجاد کردن
[حقوق] استنتاج کردن، استنباط کردن، استدلال کردن
[ریاضیات] استنباط کردن، استنتاج کردن، اشاره کردن به، پی بردن به، حدس زدن