ineradicable
معنی
ریشه کن نشدنی، قلع نشدنی، قلع و قمع نا پذیر
سایر معانی: ریشه کن نشدنی (یا نکردنی)، نابود نکردنی، از بین نبردنی
سایر معانی: ریشه کن نشدنی (یا نکردنی)، نابود نکردنی، از بین نبردنی
دیکشنری
غیر قابل تحمل
صفت
ineradicableریشه کن نشدنی
ineradicableقلع نشدنی
ineradicableقلع و قمع نا پذیر
ترجمه آنلاین
غیر قابل ریشه کن کردن
مترادف
accepted ، accustomed ، chronic ، deep rooted ، deep seated ، dyed in the wool ، entrenched ، firmly established ، fixed ، habituated ، hard shell ، hardened ، ingrained ، inured ، inveterate ، irradicable ، long established ، proved ، seasoned ، set ، settled ، staid ، valid ، worn