معنی

سست، تنبل
سایر معانی: تن آسا، کیار، بی رگ، رخوت انگیز، بی حال کننده، سستی آور، (پزشکی) بی درد، کم درد، (پزشکی - زخم و غیره) دیرجوش، (پزشکی - بیماری که آهسته رشد می کند) کندرست

دیکشنری

تنبل
صفت
lazy, sluggish, indolent, idle, slothful, slowتنبل
loose, weak, frail, flimsy, slack, indolentسست

ترجمه آنلاین

بی حال

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.