معنی

ناراحتی، ناجوری، زیان، نارضایتی
سایر معانی: (قدیمی) ناراحتی، زحمت، خسران

دیکشنری

ضعف
اسم
discontent, dissatisfaction, displeasure, incommodityنارضایتی
harm, loss, damage, disservice, hurt, incommodityزیان
discomfort, inconvenience, irritation, disturbance, ailment, incommodityناراحتی
dissonance, unlikelihood, incoherence, contrariness, discordance, incommodityناجوری

ترجمه آنلاین

نا کالایی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.