inaugural
معنی
سخنرانی افتتاحی، افتتاحی، گشایشی
سایر معانی: وابسته به گشایش، افتتاحیه، آغازین، ابتدایی
سایر معانی: وابسته به گشایش، افتتاحیه، آغازین، ابتدایی
دیکشنری
افتتاحیه
اسم
inauguralسخنرانی افتتاحی
صفت
inauguralافتتاحی
inauguralگشایشی
ترجمه آنلاین
افتتاحیه
مترادف
admission ، baptism ، beginning ، commencement ، debut ، enrollment ، entrance ، inauguration ، inception ، indoctrination ، induction ، installation ، instatement ، investiture ، preliminaries