improvisation
/ˌɪmpravəˈzeɪʃn̩/

معنی

تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیههسازی، حاضر جوابی
سایر معانی: فی البداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادگویی (یا نویسی)، بداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادی، سر هم بندی
[سینما] بدیهه سازی

دیکشنری

ابتکار
اسم
initiative, invention, originality, imagination, improvisation, contraptionابتکار
improvisationبدیهه گویی
improvisationبدیههسازی
preparation, improvisation, shebang, appliance, shift, lash-upتعبیه
repartee, improvisation, power of repartee, riposteحاضر جوابی

ترجمه آنلاین

بداهه نوازی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.