معنی

نفرین کردن، لعنت کردن، التماس کردن
سایر معانی: دعای ناخیر کردن

دیکشنری

تقلید کردن
فعل
damn, anathematize, beshrew, imprecateلعنت کردن
curse, cuss, anathematize, beshrew, imprecateنفرین کردن
beseech, solicit, supplicate, imprecate, obtest, prigالتماس کردن

ترجمه آنلاین

بی ارزش کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.