impossibility
معنی
عدم امکان، امکان ناپذیری، کارنشدنی
سایر معانی: ممکن نبودن، ناشایندگی
[ریاضیات] عدم امکان
سایر معانی: ممکن نبودن، ناشایندگی
[ریاضیات] عدم امکان
دیکشنری
غیر ممکن بودن
اسم
impossibilityعدم امکان
impossibilityامکان ناپذیری
impossibilityکارنشدنی
ترجمه آنلاین
عدم امکان
مترادف
contrariety ، difficulty ، failure ، futility ، impracticability ، impracticality ، unattainability ، unfeasibility ، unlikelihood ، unreasonableness ، unworkability