implantation
معنی
کاشتن، القاء
سایر معانی: کاشتن، القاء
[پلیمر] کاشت، نشاندن، پیوند زدن
سایر معانی: کاشتن، القاء
[پلیمر] کاشت، نشاندن، پیوند زدن
دیکشنری
ایمپلنت
اسم
implantation, inseminationکاشتن
induction, infusion, suggestion, inspiration, implantation, excitationالقاء
ترجمه آنلاین
کاشت