imperious
/ˌɪmˈpɪriəs/

معنی

امر، متکبر، مغرور، مبرم، امرانه، تحکمامیز
سایر معانی: آمرانه، فرمان گونه، تحکم آمیز، پرعتاب و خطاب، سلطه جویانه، پرفیس، برتری گرایانه، فوری، ناگهگانی، ناگه آمد، واجب، ضروری، فوتی

دیکشنری

قدرتمند
صفت
proud, arrogant, haughty, swanky, snobbish, imperiousمغرور
arrogant, proud, haughty, perky, conceited, imperiousمتکبر
imperious, authoritativeامر
urgent, pressing, emergent, exacting, demanding, imperiousمبرم
magisterial, imperious, magistral, peremptory, high-handedامرانه
imperiousتحکمامیز

ترجمه آنلاین

شاهانه

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.