impedimenta
معنی
توشه سفر، بنه سفر، اسباب تاخیر حرکت، موانع قانونی، چیزهای دست و پا گیر
سایر معانی: (چیزهایی که جلوی پیشرفت یا سرعت یا انجام کار را بگیرد) موانع، سربارها، پابندها، بار و بنه، خرت و پرت
سایر معانی: (چیزهایی که جلوی پیشرفت یا سرعت یا انجام کار را بگیرد) موانع، سربارها، پابندها، بار و بنه، خرت و پرت
ترجمه آنلاین
مانع