imaginative
معنی
پر اوهام، دارای قوه تصور زیاد، پر انگاشت، پرپندار
سایر معانی: پر تخیل، دارای قدرت خلاقه ی زیاد، خیال زای، خیال آفرین، ابتکاری، خیال انگیز، گمان آفرین، گمان زا، وابسته به نویابی و تخیل، تخیلی، انگاشتی، اهل وهم و خیال، پرخیال، خیالمند
[ریاضیات] فرضی
سایر معانی: پر تخیل، دارای قدرت خلاقه ی زیاد، خیال زای، خیال آفرین، ابتکاری، خیال انگیز، گمان آفرین، گمان زا، وابسته به نویابی و تخیل، تخیلی، انگاشتی، اهل وهم و خیال، پرخیال، خیالمند
[ریاضیات] فرضی
دیکشنری
تخیلی
صفت
imaginativeدارای قوه تصور زیاد
imaginativeپر انگاشت
imaginativeپرپندار
fanciful, imaginativeپر اوهام
ترجمه آنلاین
تخیلی
مترادف
artistic ، avant garde ، blue sky ، brain wave ، breaking ground ، clever ، dreamy ، enterprising ، extravagant ، fanciful ، fantastic ، fertile ، fictive ، high flown ، ingenious ، inspired ، offbeat ، original ، originative ، pie in the sky ، poetic ، poetical ، productive ، quixotic ، romantic ، utopian ، visionary ، vivid ، way out ، whimsical