hypothesize
/haɪˈpɑːθəˌsaɪz/

معنی

فرض کردن، برانگاشتن
سایر معانی: فرضیه درست کردن، گمانه کردن، نهشته کردن، فر­ کردن

دیکشنری

فرضیه
فعل
assume, presume, adjudge, consider, suppose, hypothesizeفرض کردن
hypothesizeبرانگاشتن

ترجمه آنلاین

فرضیه سازی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.