معنی

صمیمی، خاندان، خانواده، اهل خانه، اهل بیت، مستخدمین خانه، خانمان، خانگی
سایر معانی: خانوار، وابسته به منزل و اداره ی آن، عادی، معمولی، روزمره، بروال، همیشگی، آشنا
[بهداشت] خانوار

دیکشنری

لوازم منزل
اسم
family, household, clan, ilk, dynasty, tribeخانواده
family, dynasty, clan, household, gensخاندان
inmate, household, houseاهل بیت
household, houseاهل خانه
householdصمیمی
householdمستخدمین خانه
housewares, householdخانمان
صفت
domestic, household, homemade, indoor, homebred, homelikeخانگی

ترجمه آنلاین

خانوار

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.