معنی

شلاق، قمچی، تنبیه کردن، شلاق زدن
سایر معانی: شلاق اسب، تازیانه

دیکشنری

اسب وحشی
اسم
whip, lash, stick, whiplash, horsewhip, scourgeشلاق
horsewhipقمچی
فعل
thong, whip, thrash, whiplash, wallop, horsewhipشلاق زدن
punish, flog, castigate, penalize, amerce, horsewhipتنبیه کردن

ترجمه آنلاین

شلاق اسب

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.