معنی

چنبره، چنبر، انگشتر، حلقه، تسمه، احاطه کردن، حلقه زدن به، تسمه زدن
سایر معانی: تسمه یا حلقه ای که بشکه را محکم نگاه می دارد، (بسکتبال) حلقه، هر چیز حلقه مانند: چرخ (که کودکان روی زمین می غلطانند)، حلقه ی سوزن دوزی و ملیله دوزی (که پارچه را کشیده نگه می دارد)، حلقه ی زیر دامنی زنانه (که دامن را پف کرده نگه می دارد)
[عمران و معماری] حلقه - تسمه - طوقه
[زمین شناسی] حلقه، تسمه، طوقه

دیکشنری

حلقه
اسم
loop, ring, reel, chain, hoop, curlحلقه
belt, strap, hoop, ribbon, thong, lashتسمه
ring, hoopانگشتر
tore, collarbone, circle, clavicle, hoop, loopچنبر
coil, core, circle, bend, cushion, hoopچنبره
فعل
hoopحلقه زدن به
hoopتسمه زدن
hem, corral, encompass, beset, ring, hoopاحاطه کردن

ترجمه آنلاین

حلقه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.