hesitant
معنی
مردد، دو دل، تامل کننده
سایر معانی: مولنده، نامطمئن، مذبذب، مرددانه، دودلانه، تردیدآمیز، درنگ کننده
سایر معانی: مولنده، نامطمئن، مذبذب، مرددانه، دودلانه، تردیدآمیز، درنگ کننده
دیکشنری
تردید
صفت
hesitant, wavering, hesitating, uncertain, unsure, irresoluteمردد
hesitant, indecisive, irresolute, wavery, shilly-shallyدو دل
hesitantتامل کننده
ترجمه آنلاین
مردد
مترادف
afraid ، averse ، backward ، dawdling ، delaying ، diffident ، disinclined ، doubtful ، doubting ، faltering ، half hearted ، halting ، hanging back ، hesitating ، indecisive ، irresolute ، lacking confidence ، lazy ، loath ، reluctant ، shy ، skeptical ، slow ، tentative ، timid ، uneager ، unpredictable ، unsure ، unwilling ، vacillating ، wavering