معنی

تختخواب، علف خشک، یونجه خشک، گیاه خشک کرده، حشک کردن، خوراک دادن
سایر معانی: (خودمانی) بستر (به ویژه برای جماع)، (امریکا- خودمانی) مقدار کم (به ویژه پول)، چندرغاز، پشیز، علوفه ی خشک (برای خوراک حیوانات)، یونجه ی خشک، خشک چرامین، کاه، علف (یا شبدر و یونجه و غیره) بریدن و خشکاندن، بریدن و در آفتاب پهن کردن، (نادر) علف خشک دادن به، کاه دادن به، علوفه (یونجه یا شبدر و غیره) کشت کردن، رقص روستایی کهن، حشک کردن یونجه ومانند ان، پاداش

دیکشنری

یونجه
اسم
hayعلف خشک
hayیونجه خشک
hayگیاه خشک کرده
hayحشک کردن
bedstead, hayتختخواب
فعل
feed, subsist, meal, nutrify, bait, hayخوراک دادن

ترجمه آنلاین

یونجه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.