hardship
/ˈhɑːrdˌʃɪp/

معنی

ذلت، سختی، مشقت، محنت
سایر معانی: مضیقه، تنگنا، گرفتاری زندگی، تنگدستی، عسرت، تهیدستی، سختی (زندگی)

دیکشنری

سختی
اسم
hardness, hardship, difficulty, adversity, trouble, severityسختی
hardship, difficulty, adversity, travail, affliction, toilمشقت
hardship, abjectionذلت
distress, tribulation, toil, hardship, bale, trialمحنت

ترجمه آنلاین

سختی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.