معنی

بی نقص، خوش بنیه، سالم، نیرومند، روانه کردن، کشیدن، سوی دیگر بردن
سایر معانی: (بیشتر در اشاره به اشخاص مسن) سالم، سرو مرو گنده، تندرست و قوی، تندرست و گردن کلفت، بی عیب و نقص، مجبور به رفتن کردن، به زور بردن، (قدیمی) کشان کشان بردن، (به زور) کشیدن، کشاندن، ترابری کردن

دیکشنری

هاله
فعل
drag, draw, pull, stretch, drain, haleکشیدن
haleسوی دیگر بردن
launch, send, dismiss, dispatch, haleروانه کردن
صفت
hale, fault-freeبی نقص
strapping, robust, lusty, hale, healthy, strongخوش بنیه
strong, powerful, mighty, formidable, vigorous, haleنیرومند
healthy, sound, intact, wholesome, healthful, haleسالم

ترجمه آنلاین

هاله

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.