habiliment
معنی
جامه، ارایش، استعداد فکری
سایر معانی: (معمولا جمع) جامه، پوشاک، لباس زیبا
[نساجی] آرایش - جامه - لباس زیبا
سایر معانی: (معمولا جمع) جامه، پوشاک، لباس زیبا
[نساجی] آرایش - جامه - لباس زیبا
دیکشنری
حاکم شدن
اسم
garment, vesture, raiment, rig, tog, habilimentجامه
arrangement, embellishment, array, ornament, formation, habilimentارایش
faculty, habilimentاستعداد فکری
ترجمه آنلاین
عادت