habiliment
/həˈbɪləmənt/

معنی

جامه، ارایش، استعداد فکری
سایر معانی: (معمولا جمع) جامه، پوشاک، لباس زیبا
[نساجی] آرایش - جامه - لباس زیبا

دیکشنری

حاکم شدن
اسم
garment, vesture, raiment, rig, tog, habilimentجامه
arrangement, embellishment, array, ornament, formation, habilimentارایش
faculty, habilimentاستعداد فکری

ترجمه آنلاین

عادت

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.