gyration
معنی
گردش، چرخش
سایر معانی: گردش (به دور خود یا به دور دایره)، حرکت مارپیچی، فرفره، چرخه، چرخک، گردان، چرخشی
[عمران و معماری] چرخ - گردش
[ریاضیات] چرخش، دوران، ژیراسیون
سایر معانی: گردش (به دور خود یا به دور دایره)، حرکت مارپیچی، فرفره، چرخه، چرخک، گردان، چرخشی
[عمران و معماری] چرخ - گردش
[ریاضیات] چرخش، دوران، ژیراسیون
دیکشنری
حرکات
اسم
circulation, flow, turn, excursion, twirl, gyrationگردش
rotation, spin, turn, swirl, revolution, gyrationچرخش
ترجمه آنلاین
چرخش