معنی

غرغر، لندلند، غرغرو

دیکشنری

گول زدن
فعل
growl, mutter, grumble, chide, grudge, murmurغرغر کردن
grumble, gripe, blame, carpگله کردن
anger, grumble, murmurژکیدن

ترجمه آنلاین

غرغر کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.