grubby
معنی
کثیف، شلخته، کرم خورده، کرمو
سایر معانی: لیسه گرفته، (در مورد احشام) حشره گرفته، دارای لارو حشرات (به ویژه خرمگس)، در هم ریخته، نامرتب، پست، فرومایه، قابل تحقیر
سایر معانی: لیسه گرفته، (در مورد احشام) حشره گرفته، دارای لارو حشرات (به ویژه خرمگس)، در هم ریخته، نامرتب، پست، فرومایه، قابل تحقیر
دیکشنری
خرگوش
صفت
dirty, filthy, messy, nasty, squalid, grubbyکثیف
sloppy, grubby, slovenly, frumpy, slipshod, blowzyشلخته
grubbyکرمو
wormy, carious, grubby, vermiculate, worm-eatenکرم خورده
ترجمه آنلاین
کثیف
مترادف
besmeared ، black ، filthy ، foul ، frowzy ، grimy ، grungy ، impure ، messy ، mucky ، nasty ، scruffy ، scuzzy ، seedy ، shabby ، sloppy ، slovenly ، smutty ، soiled ، sordid ، squalid ، unclean ، uncleanly ، unkempt ، untidy ، unwashed