grooved
/grʊːvd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

معمارى : دنده دار
[عمران و معماری] دندانه دار - شیاردار

دیکشنری

جاروبرقی
فعل
hatch, groove, rutخط انداختن
rut, channel, fuller, furrow, groove, gutterشیار دار کردن
accede, acquiesce, addict, grooveتن در دادن

ترجمه آنلاین

شیاردار

واژه‌های مشابه

grooved feed section

[پلیمر] ناحیه خوراک گیر شیاردار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

grooved roller

[زمین شناسی] غلتک شیاری

دیکشنری انگلیسی به فارسی

grooved runway

باند شیاردار [حمل‌ونقل هوایی] باندی که بر سطح آن شیارهایی استاندارد تعبیه شده است تا در هنگام بارندگی‌های شدید از غرقاب شدن آن جلوگیری شود ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

grooved tie

ریل‌بند شیاردار [حمل‌ونقل ریلی] ریل‌بندی که بر آن شیاری برای استقرار دندانۀ زینچۀ فلزی در محل نشیمنگاه ریل ایجاد شده است|||متـ . تراورس شیاردار ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش