معنی

ماهی تابه، کلوچه پز، غربال سیمی کارگران
سایر معانی: صفحه ی صاف فلزی یا ماهیتابه ی چدنی (برای پختن نان و پنکیک و غیره)، روی صفحه ی فلزی پختن، فر کلوچه پزی

دیکشنری

دندانه دار
اسم
pan, saucepan, frying pan, griddle, fryer, frierماهی تابه
griddleکلوچه پز
griddleغربال سیمی کارگران

ترجمه آنلاین

توری

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.