معنی

خراش، خراشیدگی، خوراک دادن، چریدن، خراشیدن، چراندن، تغذیه کردن از، گله چراندن، چرانیدن
سایر معانی: چرا کردن، گله داری کردن، دام پروری کردن، (عامیانه) به جای سه وعده غذا تمام روز کم کم خوردن، خوراک را گلچین کردن، (ارتش) مسیر تراشنده، تیر تراشنده، (در مورد گلوله و شمشیر و غیره) خراشیدن، زخم سطحی زدن
[علوم دامی] چرا کردن، چریدن

دیکشنری

چراندن
اسم
graze, scrapeخراشیدگی
scratch, scrape, abrasion, scuff, graze, riftخراش
فعل
graze, pasture, feed, grass, summerچراندن
graze, pasture, browse, burn, grassچریدن
grazeتغذیه کردن از
scratch, scrape, scrub, chafe, erase, grazeخراشیدن
grazeگله چراندن
pasture, grazeچرانیدن
feed, subsist, meal, nutrify, bait, grazeخوراک دادن

ترجمه آنلاین

چرا

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.