gravitational
/ˌɡrævəˈteɪʃn̩əl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

جاذبه ای، کششی
[عمران و معماری] گرانشی - ثقلی
[ریاضیات] ثقلی، گرانشی
[آب و خاک] گرانشی، جاذبه ای

دیکشنری

گرانشی

ترجمه آنلاین

گرانشی

واژه‌های مشابه

gravitational acceleration

شتاب گرانشی [فیزیک] شتاب ناشی از گرانش در سطح زمین

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational constant

ثابت گرانش [ژئوفیزیک] ثابت تناسب در قانون گرانشی نیوتن

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational differentiation

تفریق گرانشی [زمین‌شناسی] ← شناوری بلور

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational force

نیروی گرانشی [فیزیک] نیروی جاذبۀ بین اجسامِ دارای جِرم که ناشی از گرانش است

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational force

[شیمی] نیروی گرانشی [عمران و معماری] نیروی جاذبه [برق و الکترونیک] نیروی گرانشی نیروی کشش زمین، با نیروی مشابهی که برای شتاب دادن یا ترمز کردن یک جسم متحرک آزاد با آهنگ تقریبی 9/8 متر بر ثان ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

gravitational interaction

[ریاضیات] بر هم کنش گرانشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

gravitational mass

[شیمی] جرم گرانشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

gravitational potential energy

انرژی پتانسیل گرانشی [علوم جَوّ] انرژی پتانسیل جسم با‌توجه‌به مکان آن در میدان گرانشی سایر اجسام

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational redshift

انتقال‌به‌سرخِ گرانشی [فیزیک] افزایش طولِ‌موج نوری که از اجسامِ با میدان گرانشیِ قوی گسیل می‌شود|||متـ . جابه‌جایی اینشتینی Einstein shift, Einstein displacement ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

gravitational water

[عمران و معماری] آب ثقلی - آب وزنیچ - آب گرانشی [معدن] آب گرانشی ( آب های زیرزمینی) [خاک شناسی] آب ثقلی

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش