granulate
معنی
دانه دانه کردن، دارای ذرات ریز کردن
سایر معانی: به صورت دانه یا حبه یا ذره در آوردن
[نساجی] دانه بندی کردن
سایر معانی: به صورت دانه یا حبه یا ذره در آوردن
[نساجی] دانه بندی کردن
دیکشنری
گرانولیت
فعل
granulate, corn, grainدانه دانه کردن
granulateدارای ذرات ریز کردن
ترجمه آنلاین
دانه بندی
مترادف
atomize ، comminute ، crumble ، crystallize ، disintegrate ، grate ، grind ، make coarse ، make grainy ، pound ، powder ، pulverize ، triturate