معنی

شیب تدریجی و آهسته، اهسته، تدریجی، پیگیر، قدم بقدم پیش رونده
سایر معانی: کم کم، اندک اندک (بر عکس ناگهان یا یک دفعه)، نرم نرمک، شیب آهسته، ملایم، یک روال، (اغلب g بزرگ) کتاب سرودهای انجیل (که در مراسم کلیسا سروده می شود)، کتاب سرود و موسیقی کلیسای کاتولیک (romanum graduale هم می گفتند)، شیب تدریجی واهسته
[ریاضیات] تدریجی

دیکشنری

تدریجی
اسم
gradualشیب تدریجی و آهسته
صفت
gradual, slow, piecemeal, quantized, imperceptible, step-by-stepتدریجی
gradualپیگیر
slow, low, languid, lagging, gentle, gradualاهسته
gradualقدم بقدم پیش رونده

ترجمه آنلاین

تدریجی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.