معنی

ظرافت، خوش اندامی، تایید، بخشش، زیبایی، بخشندگی، افسون گری، اقبال، خوش نیتی، جذابیت، منت، ملاحت، قرعه، دعای فیض و برکت، تشویق کردن، اراستن، زینت بخشیدن، موردلطف قراردادن، لذت بخشیدن
سایر معانی: وقار، متانت، موزون بودن، زیبندگی، طنازی، رعنایی، گیرایی، جمال، دلربایی، حسن کلام، سلاست، (حقوق) معافیت موقت، مهلت اضافی، ضرب الاجل، فرجه، فرصت، دعای قبل از خوراک، شکرانه، (g بزرگ - عنوانی که برای اسقف اعظم و دوک و دوشس به کار می رود) عالیجناب (معمولا با her, his, your)، (الهیات) لطف و برکت الهی، مشیت الهی، موهبت الهی، مزین کردن، رعنا کردن، دلپذیر شدن یا کردن، با وقار کردن، ادب، نزاکت، نیت، رجوع شود به: graces، نیک رفتاری، نجابت، ملاحظه کاری، حسن نیت، لطف، (قدیمی) رحم، فیض، گذشت، مروت، (موسیقی - جمع) نت های تزیینی و اضافی، اسم خاص مونث (مخفف آن: gracie)، مرحمت، براز، خوبی، فریبندگی، دعای فی­ و برکت قبل یا بعدازغذا، بخشایندگی، بخت، زینت بخشید
[یوگا] لطف، رحمت و کرم خداوند

دیکشنری

رحمت
اسم
beauty, elegance, grace, seeming, sheen, concinnityزیبایی
delicacy, elegance, grace, adroitness, airiness, agilityظرافت
forgiveness, bounty, gift, mercy, grant, graceبخشش
grace, spellجذابیت
graceمنت
luck, grace, fortuityاقبال
graceملاحت
grace, munificence, bounty, clemencyبخشندگی
lot, lottery, graceقرعه
confirmation, verification, support, endorsement, validation, graceتایید
graceدعای فیض و برکت
goodwill, graceخوش نیتی
grace, airiness, gracefulness, daintiness, elegance, eurhythmyخوش اندامی
voodoo, fairy, witching, grace, incantation, cantationافسون گری
فعل
graceزینت بخشیدن
graceموردلطف قراردادن
decorate, adorn, primp, blazon, illustrate, graceاراستن
encourage, cheer, countenance, abet, patronize, graceتشویق کردن
graceلذت بخشیدن

ترجمه آنلاین

لطف

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.