goggle
معنی
گشتن، چپ نگاه کردن، چشم گرداندن
سایر معانی: (با چشم بسیار باز یا از حدقه بیرون زده) نگاه کردن، (از روی کنجکاوی یا تعجب) نظاره کردن، زل زدن، خیره شدن، عینک ایمنی، (در هواپیماهای روباز قدیمی) عینک خلبانی، عینک جوشکاری، عینک زیرآبی (برای شنا در زیر آب)، (از روی بی صبری یا ناراحتی) چشم بالا انداختن، نگاه خیره، زل زل
سایر معانی: (با چشم بسیار باز یا از حدقه بیرون زده) نگاه کردن، (از روی کنجکاوی یا تعجب) نظاره کردن، زل زدن، خیره شدن، عینک ایمنی، (در هواپیماهای روباز قدیمی) عینک خلبانی، عینک جوشکاری، عینک زیرآبی (برای شنا در زیر آب)، (از روی بی صبری یا ناراحتی) چشم بالا انداختن، نگاه خیره، زل زل
دیکشنری
عینک آفتابی
فعل
squint, goggleچپ نگاه کردن
goggleچشم گرداندن
search, roam, trundle, go, goggle, growگشتن
ترجمه آنلاین
عینک
مترادف
admire ، beam ، bore ، contemplate ، eye ، eyeball ، gape ، gawk ، gaze open mouthed ، get a load of ، get an eyeful ، glare ، gloat ، inspect ، lamp ، look ، look fixedly ، moon ، observe ، ogle ، peek ، peep ، peer ، pin ، pipe ، regard ، rivet the eyes on ، ru ، rubber