معنی

گذشتن، به ان سو رفتن، مرور کردن
سایر معانی: بازبینی کردن، (درس را) دوره کردن، منتقل شدن

دیکشنری

برو
فعل
go overبه ان سو رفتن
review, go over, pass, run overمرور کردن
cross, pass, bypass, elapse, blow over, go overگذشتن

ترجمه آنلاین

برو

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.