صفحه اصلی
خدمات ترجمه
تعرفه ترجمه
لینکها
درباره ما
تماس با ما
همکاری با ما
سوالات متداول
قوانین و مقررات
راهنمای کاربران
راهنمای همکاران
وبلاگ
ورود مترجم
ورود | ثبتنام
جستجوی همه موارد
جستجو در واژهنامهها
جستجو در دیکشنری
جستجو در جملات نمونه
جستجو
get together
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معنی
1- جمع آوری کردن، گرد آوردن، انباشتن 2- تجمع کردن، گردهم آمدن 3- (عامیانه) توافق کردن، 1- دور هم جمع شدن، گرد آمدن 2- توافق کردن
دیکشنری
با هم بودن
ترجمه آنلاین
دور هم جمع شدن
مترادف
assemble
،
collect
،
congregate
،
convene
،
converge
،
join
،
meet
،
muster
،
rally
،
unite
متضاد
disperse
،
distribute
،
divide
،
scatter
،
separate
پیشنهاد شما
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.
واژهنامهها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لغتنامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مصوب فرهنگستان
فرهنگ واژههای سره
فرهنگ واژگان اسمها
فرهنگ واژههای آزاد
پیشنهاد واژه جدید
ثبت گزارش
ثبت گزارش
علت ثبت گزارش (انتخاب کنید)
معنی اشتباه
غلط املایی
محتوای کم ارزش و غیرمفید
محتوای غیراخلاقی
محتوای تکراری
توهین به قومیتها، اعتقادات و ...
نقض حق تالیف و کپیرایت
سایر موارد