get out
معنی
1- بیرون رفتن، خارج شدن 2- رفتن، عزیمت کردن 3- بیرون آوردن، در آوردن 4- افشا شدن 5- منتشر شدن یا کردن، اعلام شدن یاکردن
دیکشنری
برو بیرون
ترجمه آنلاین
خارج شدن
مترادف
alight ، avoid ، be off ، beat it ، begone ، break out ، bug off ، buzz off ، clear out ، decamp ، depart ، dodge ، duck ، egress ، evacuate ، evade ، exit ، extricate oneself ، flee ، fly ، free oneself ، go ، hightail ، kite ، leave ، make tracks ، run away ، scram ، shirk ، shun ، skedaddle ، split ، take a hike ، take off ، vacate ، vamoose ، withdraw