geocentric
معنی
زمینی، دارای مرکزی در زمین
سایر معانی: (نجوم قدیم - اعتقاد به اینکه کره ی زمین مرکز منظومه ی شمسی و کائنات است) زمین مداری، زمین مرکزی، معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
[زمین شناسی] دوران زمین مرکزی ،دارای مرکزی در زمین، زمینی، معتقد به اینکه خداوند زمین را مرکز عالم وجود قرار داده.
سایر معانی: (نجوم قدیم - اعتقاد به اینکه کره ی زمین مرکز منظومه ی شمسی و کائنات است) زمین مداری، زمین مرکزی، معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
[زمین شناسی] دوران زمین مرکزی ،دارای مرکزی در زمین، زمینی، معتقد به اینکه خداوند زمین را مرکز عالم وجود قرار داده.
دیکشنری
ژئوسنتریک
صفت
earthly, terrestrial, territorial, earthy, agrarian, geocentricزمینی
geocentricدارای مرکزی در زمین
ترجمه آنلاین
ژئوسنتریک